Web Analytics Made Easy - Statcounter

همشهری آنلاین- مژگان مهرابی: دست چپ و راستش را که شناخت عضو نیروی بسیج شد. حضور در پایگاه بسیج مسجد نزدیک خانه‌شان را لذت‌بخش‌ترین اتفاق زندگی خود می‌دانست. بودن در کنار بچه‌های بسیجی حس خوشی را به او می‌داد که در هیچ جا تجربه‌اش نکرده بود. با اینکه ۱۱- ۱۰ سال بیشتر نداشت و شیطنت بچگانه لازمه این دوره از زندگی‌اش بود اما ترجیح می‌داد خدمتگزار مردم باشد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اینکه چه کاری باشد برای او فرقی نمی‌کرد فقط می‌خواست برای دیگران مفید باشد. وقتی پا به دوره جوانی گذاشت هم باز همین رویه را پیش گرفت البته با حوزه فعالیتی گسترده‌تر. دیگر خدمت‌کردنش منوط به شهر و دیار خود نمی‌شد. او همیشه جزو نخستین کسانی بود که برای انجام کارهای جهادی یا کمک به مردم زلزله‌زده و سیل‌زده راهی مناطق محروم و آسیب‌دیده می‌شد، بی‌آنکه چشمداشت تشکری داشته باشد.

دانیال در بحران کرونا هم باز در صحنه بود. او بعد از کار روزانه پا به پای نیروهای بهداشت و درمان برای ضدعفونی معابر و المان‌های شهری و طرح واکسیناسیون تلاش می‌کرد. دانیال رضازاده بسیجی‌ای بود که سعادت خود را در خدمت‌کردن به مردمش می‌دانست. او در ۲۶آبان ماه هنگام درگیری آشوبگرها با مردم توسط یک خودفروش وطنی به شهادت رسید.

کار هر روز مادر شده نگاه‌کردن به آلبوم عکس دانیال. هیچ کاری به اندازه آن به او آرامش نمی‌دهد. یکی‌یکی صفحات آلبوم را ورق می‌زند؛ عکس جشن تولد دانیال. زل می‌زند به‌صورت پسر و قربان و تصدقش می‌رود. دانیال مرد خانه‌اش بود؛ تک‌فرزندش. همه توانش را برای او گذاشت تا مبادا جای خالی پدر، دردانه‌اش را اذیت کند. حالا خودش است که تنها مانده و نمی‌داند چطور با نبود دانیال کنار بیاید. به یاد مهربانی‌های او می‌افتد: «هر روز وقتی می‌خواست از سرکار به خانه بیاید به من تلفن می‌کرد و سفارش خرید می‌گرفت.

مامان خونه کم و کسری نداریم؟ چیزی نمی‌خواهی؟» جمله‌اش را نیمه‌تمام می‌گذارد و از داخل کشوی کمد دانیال دفتر نقاشی کلاس اولش را می‌آورد. همه وسایل او را به یادگار نگه داشته و همه‌شان الان گنجینه‌ای شده‌اند برای دل دغدارش. به یاد دوران کودکی او می‌افتد؛ «دانیال نقاشی‌اش خوب نبود. همیشه به مادربزرگش می‌داد تا برایش نقاشی بکشد.» روی یکی از برگه‌های نقاشی جای پنجه دست دانیال است که دور آن را با مداد رنگی کشیده و نقاشی کرده است. آن را می‌بوسد و روی چشم می‌گذارد. می‌گوید: «دلم برای خنده‌های دانیال یک ذره شده است.»

ما با سلاح ایمان قدم برمی‌داریم

دانیال مرتب به مادرش می‌گفت برایش دعا کند؛ دعا برای شهیدشدنش. او در کنار کار و تلاش انجام فعالیت‌های جهادی را وظیفه خودش می‌دانست. به دوستانش هم سپرده بود هر زمان به ماموریت می‌روند او را هم خبر کنند. بعد هم مرخصی چندروزه می‌گرفت و راهی می‌شد. مادر می‌گوید: «به او می‌گفتم دانیال من فقط شما را دارم. تک‌فرزندی! این‌قدر به ماموریت نرو. می‌گفت مامان همش می‌گی یک دانه هستی! خیلی از مادرها مثل شما یک بچه دارند. اگر من نروم چه‌کسی باید برود به میدان و از شما دفاع کند. چه‌کسی مواظب شما باشد.»

با اینکه تحمل فراق دانیال برای مادر سخت است اما از اینکه پسرش به آرزوی خود رسیده و باعث افتخار کشور شده، خوشحال است. او جمله‌ای که از یکی از دوستان دانیال شنیده تعریف می‌کند: «یکی از دوستان دانیال به او می‌گوید با دست خالی جلوی آشوبگرها نرو. خطرناک است. دانیال هم جواب می‌دهد ما با سلاح ایمان قدم برمی‌داریم.»

نامه‌ای به همسرم

آبان سال گذشته بود که دانیال به زندگی مجردی خود پایان داد و پای سفره عقد نشست. برگزاری جشن عروسی را موکول کرد یک سال بعد. می‌خواست خانه‌ای در خور نوعروسش تهیه کند. همسر جوانش از تجربه کوتاه زندگی متاهلی‌اش می‌گوید: «وقتی دانیال به خواستگاری آمد چون سنم کم بود تردید داشتم. برای همین به حرم امام‌رضا(ع) رفتم تا از ایشان کمک بگیرم. همان‌جا مهر دانیال به دلم افتاد. قبول کردم.

دانیال را خیلی دوست داشتم. زندگی ما کوتاه اما پربار بود.» او در مراسم تشییع پیکر دانیال نامه‌ای که برای همسرش نوشته بود را با صدای بلند خواند: «دانیالم عزیزم، دلتنگ خنده‌هایت، هیئت‌رفتن‌هایمان، سربه سرگذاشتن‌هایت و قدم‌زدن‌هایمان در خیابان‌هایی که همیشه می‌گفتیم امن‌ترین خیابان‌های دنیاست. مهربانم، قشنگ‌ترین لحظه‌های زندگی‌ام با بودن در کنار تو رقم خورد تا با تکرار خاطرات، شیرینی زندگی را برایم به تصویر بکشی.

عزیزتر از جان؛ تمام آرزوهای عاشقانه‌ام را تقدیم تو می‌کنم و قول می‌دهم که بی‌تابی نکنم، محکم باشم، صبور باشم، قوی باشم و شیرزن باشم. همسرم، شهادتت مبارک. تو برای همیشه تاریخ زنده‌ای و زنده‌خواهی ماند و اینک ما مانده‌ایم با عهدی سنگین برگردن.»

تلخ‌ترین سالگرد ازدواج

بهشت رضای مشهد. سوز سرما تا مغز استخوان را می‌سوزاند. در آن وقت روز آرامستان کمتر رفت‌وآمد دارد. بانویی جوان در یک دستش چند شاخه گل رز آبی و در دست دیگرش کیکی است. آمده تا با همسرش نخستین جشن سالگرد ازدواج‌شان را جشن بگیرد. درست چند روز بعد از شهادت او!

 انگار همین دیروز بود که دانیال هنگام خوانده شدن خطبه عقد به او گفت: «سر سفره عقد دعا مستجاب می‌شود. شما هم دعا کن من به آرزویم برسم و در راه خدا شهید شوم.» عروس جوان از این گفته کمی جا خورد اما چهره آرام داماد را که دید دعا کرد و آمینی گفت. شاید آن روز نمی‌دانست که خیلی زود دعایش مستجاب می‌شود.

نوازش نسیم سرد او را به‌خود می‌آورد. کنار مزار دانیال می‌نشیند و روی خاک پارچه‌ای پهن می‌کند و خودش هم کنار آن می‌نشیند. کیک را روی زمین می‌گذارد و شمعی هم روی آن قرار می‌دهد. گل‌هایی که برای دانیال آورده را با سلیقه می‌چیند و این می‌شود همه تزیینات مراسم جشن ۲نفره‌شان. چقدر دوست داشت دانیال بود با هم خوشحالی می‌کردند اما حالا باید تنها باشد با یک دنیا آرزویی که همراه دانیال دفن شده‌اند.

سر حرف را باز می‌کند و دردل‌های عاشقانه‌اش را با دانیال می‌گوید: «دانیال؛ دلم برات تنگ شده، پاشو مگه نگفتی دوست ندارم کسی اشکت را ببیند! پاشو ببین خانوم کوچولوت اومده!» گریه امانش نمی‌دهد و فقط لباس دانیال را در بغل می‌فشارد. کمی آرام که می‌گیرد شمع را خاموش می‌کند.
 

کد خبر 730299 منبع: روزنامه همشهری برچسب‌ها شهید دفاع - بسیج

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: شهید دفاع بسیج

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۶۹۱۳۹۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایتی از شهادت مرتضی مطهری، معلمی برای انقلاب اسلامی ایران

۴۵ سال از شهادت استاد مرتضی مطهری می‌گذرد، ترور شهید مطهری دومین ترور سیاسی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بود، از فروردین ۱۳۵۸ یعنی کمتر از دوماه پس از پیروزی انقلاب، ​موج ترور‌ها علیه شخصیت‌های روحانی و نظامی انقلاب آغاز شد. اتفاقی که البته امروز به شکلی دیگر و توسط دشمنان جمهوری اسلامی ایران همچنان ادامه دارد.

ساعت حدود ۷ شب بود که تیم سه نفره ترور، شامل بصیری، نیکنام و وفا قاضی‌زاده مقابل منزل شهید مطهری در خیابان دولت تهران توقف می‌کنند.

نقشه اولیه ترور او در همان منطقه بود، اما هوشیاری راننده آیت‌الله مطهری و وضعیت بد منطقه از نظر ترور، مانع کار تروریست‌ها می‌شود.

آنها خودروی استاد مطهری را تعقیب می‌کنند. احتمالا راننده خیابان شریعتی را به سمت پل سیدخندان کنونی آمده و بعد از عبور از خیابان سهروردی به میدان هفت تیر رسیده و با گذر از خیابان مفتح به سمت میدان کنونی سپاه رفته بود. بعد از آن هم وارد خیابان فخرآباد شده تا به منزل مرحوم یدالله سحابی برسد.

جلسه آن شب برخلاف آنچه تصور می‌شود جلسه شورای انقلاب نبود، بلکه جلسه موسسه متاع (مکتب تربیتی ـ. اجتماعی علمی) بود که در سال ۱۳۳۷ تاسیس شده بود و به مسائل اجتماعی می‌پرداخت، اما به دلایل امنیتی هیچ سندی از خود ثبت نکرده بود.

خودرو تروریست‌ها در ضلع مقابل خیابان پارک شده بود. قاتل (محمدعلی بصیری) هم پشت دیوار منزل سحابی کمین کرده و منتظر استاد مطهری بود. ظاهرا نفر دیگری (حمید نیکنام) هم سر کوچه کشیک می‌داده است.

 تروریست‌ها چراغی که ساکنان محل در پارک امین‌الدوله ـ. محل فعلی خانه مداحان ـ. برای روشنایی و امنیت محله گذاشته بودند را خاموش کرده بودند و با استفاده از تاریکی شب موفق به چنین کاری شدند.

ساعت حدود ۲۲:۴۰ شب جلسه  تمام می‌شود و استاد مطهری عزم منزل می‌کند. ظاهرا قرار بر این می‌شود که با خودروی آقای ترخانی به شمیران ـ. منزل شخصی خود ـ. برود.خودرو ترخانی سرکوچه پارک شده بود. یدالله و عزت‌الله سحابی چند قدمی استاد مطهری را بدرقه می‌کنند تا این که آقای مطهری به سر کوچه می‌رسد.

ظاهرا در این هنگام است که قاتل اصلی به استاد مطهری نزدیک می‌شود و او را به نام صدا می‌کند و پس از برگشتن آیت الله مطهری گلوله‌ای به زیر گوش او شلیک می‌کند که از ابروی چپش خارج می‌شود.

قاتل پس از این اقدام، ظاهرا از طریق یک کوچه فرار می‌کند و خود را به اتومبیل پیکان استیشن‌شان می‌رساند و با دو نفر دیگر به سمت شرق تهران فرار می‌کنند.

گروه فرقان خود را یک گروه مسلمان متکی بر اصل توحید می‌دانست و اهداف خود را بر اساس تفسیر قرآن مشخص می‌کرد. این گروه معتقد بود تفسیر قرآن کریم تنها کار امامان است و هر کسی جز امامان معصوم دست به تفسیر قرآن بزند، کارش خلاف اسلام است.    

استاد مطهری در جریان انقلاب از تفکرات و ایده‌ها و دستورات حضرت امام تبعیت می‌کردند و همواره در پی اجرای فرامین حضرت امام در مورد نهضت بودند. در این مورد آیت الله طاهری خرم آبادی می‌گوید؛ اگر چه دار التبلیغ کارش را بعد از تبعید، شروع کرد، اما آن رونقی که باید می‌گرفت پیدا نکرد و آخرش هم به جایی نرسید؛ چون مهر تایید امام به مسئله دار التبلیغ زده نشد و این موسسه از این مطلب انتزاع می‌شد که یک حرکتی است در مقابل امام و نهضت امام مخصوصا این که مقدمات آن مصادف بود با مخالفت امام و همان زمانی که امام تبعید شدند.

این‌ها یکسری مسائلی را تداعی می‌کرد که اینجا یک مرکزی است در برابر نهضت و در برابر امام. چند سال بعد که به مرحوم استاد مطهری اصرار کرده بودند که یک درس در آنجا برقرار کند. ایشان با مشورت امام اجازه او به آنجا رفت؛ و الا همین طوری خودش برای تدریس به دار التبلیغ نرفت، یعنی با این که مسئله آن شدت وحدت خودش را از دست داده بود و جنبه عادی پیدا کرده بود و یک موسسه‌ای شده بود برای تربیت مبلغ ولی باز شهید مطهری در برابر اصرار آنها به تنهایی تصمیم نگرفته بود.

همچنین شهید مطهری حلقه وصل و رابط امام با انقلابیون و مردم بود. در این مورد مرحوم حجت الاسلام موحدی ساوجی می‌گویند:در تهران آیت الله مطهری و چند نفر با امام مع الواسطه در ارتباط بودند و آن‌ها بودند که پیغام‌ها را به کل افراد انقلابی در سطح تهران می‌رساندند پیام‌ها معمولا در قم گرفته می‌شد، اما یک سالی را که ترکیه بودند ارتباطی با خارج نداشتند. ولی در زمانی که در عراق بودند با پیروزی انقلاب و لو با واسطه ارتباط برقرار می‌کردند افراد می‌رفتند و پیام‌ها را شفاهی از امام می‌گرفتند و می‌آمدند و عمل می‌کردند و یا به وسیله مکاتبه و نامه ارتباط انجام می‌شد، اما در واقع این ارتباط وجود داشت.

بدون تشبیه بگویم دوران تبعید امام از ترکیه به عراق تا سال ۵۷ و بازگشت امام به ایران تقریبا غیبت صغرای ولی عصر (روحی نه الفداء) بود که ملت ایران در میان خودشان امام را نداشتند، اما کسانی که نایب امام بودند وکیل و رابط بین امام و مردم بودند هر چند که این وکالت و نیابت نبود امام مردم می‌دانستند و می‌شناختند که این‌ها افراد مورد اعتماد امام هستند و از این طریق رهنمود‌ها و پیام‌ها را می‌گرفتند و عمل می‌کردند.

استاد مطهری در تمام میدان مبارزه حضور فعال و جدی فعال داشته است. از پخش اطلاعیه‌ها تا شرکت در قیام‌ها صحنه گردان میدان بود. استاد ابتدا در پخش اطلاعیه‌ها تا شرکت در قیام سال ۴۲ نقش فعال داشتند. بار‌ها از سوی عمال رژیم شاه بازداشت شده و زندانی شده بودند. اختلافات بین روحانیون را از بین می‌برد و مانع انفکاک در صفوف مبارزه می‌شد. استاد در جذب نسل جوان و روشنفکر به خصوص بعد از راه انداختن حسینه ارشاد نقش فوق العاده‌ای ایفا کردند. جذب نسل جوان نه تنها در دوران قبل از پیروزی انقلاب موثر واقع شد بلکه بعد از دوران پیروزی و جنگ برای کشور و انقلاب موثر واقع شد.

از نگاه شهید مطهری، بزرگ‌ترین ضربه‌ای که بر پیکر اسلام وارد شد از روزی شروع شد که سیاست از دیانت منفک گردید؛ و طرد دین از سیاست به معنای جدا کردن یکی از اعضای پیکر اسلام بود. با این حال در جهان تشیع، تفسیر «اولی الامر» متفاوت با برداشت اهل سنت است و هدف امثال سید جمال نیز مسلماً این نبوده است تا با ندای همبستگی دین و سیاست به استبداد سیاسی قداست دینی دهند، بلکه هدف، بیداری مسلمانان در دخالت در سرنوشت سیاسی و وابسته ساختن به دین بوده است.

شهید مطهری در بحث امامت و رهبری با ظرافت خاصی جدایی دین از سیاست را به منزله‌ی جدایی روحانیت از سیاست و حکومت به شمار آورده و معتقد است، بزرگ‌ترین آرزوی دوستداران ترقی اسلام باید توأم شدن سیاست و دیانت باشد:

نسبت این دو با هم نسبت روح و بدن است. این روح و بدن، این مغز و پوست باید به یکدیگر بپیوندند. فلسفه‌ی پوست، حفظ مغز است. پوست از مغز نیرو می‌گیرد و برای حفظ مغز است.

اهتمام اسلام بر امر سیاست و حکومت و جهاد و قوانین سیاسی، برای حفظ مواریث معنوی، یعنی توحید و معارف وحی و اخلاق و عدالت اجتماعی و مساوات و عواطف انسانی است.

شهید مطهری از مهمترین نیرو‌های انقلاب اسلامی بود و شاید مهمترین تعریف از این شهید بزرگوار را امام خمینتی (ره) بیان کردند.

 خدمتی که مرحوم مطهری به نسل جوان و دیگران کرده است، کم کسی کرده است. آثاری که از او هست، بی استثنا، همه آثارش خوب است و من کس دیگری را سراغ ندارم که بتوانم بگویم: «بی استثنا آثارش خوب است». ایشان بی استثنا آثارش خوب است؛ انسان ساز است؛ برای کشور خدمت کرده است. در آن حال خفقان، خدمت‌های بزرگ کرده است این مرد عالی قدر
 

باشگاه خبرنگاران جوان سیاسی دفاعی امنیتی

دیگر خبرها

  • معلم محرک علم و مولد قدرت است
  • «رخ‌ مادر» امروز از شبکه افق روی آنتن می‌رود/ روایتی شاعرانه از زندگی مادران شهدا
  • «رخ‌ مادر» روی آنتن شبکه افق/ روایتی شاعرانه از زندگی مادران شهدا
  • «رخ‌ مادر» از شبکه افق روی آنتن می‌رود/ روایتی شاعرانه از زندگی مادران شهدا
  • روایتی از معلمی در مناطق محروم؛ از زندگی در کانکس تا حسرت نیاموخته‌ها
  • روایتی از شهادت مرتضی مطهری، معلمی برای انقلاب اسلامی ایران
  • وضعیت زندگی مردم بعد از شکستن سد کنیا را ببینید | آمار قربانیان به ۱۲۰ نفر رسید
  • وضعیت زندگی مردم بعد از شکست سد را ببینید | آمار قربانیان به ۱۲۰ نفر رسید
  • روایتی از طلبه جهادگر و مادر ۵ فرزند/ بچه ها برکت آوردند
  • طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر